عشق مامان

عیدت مبارک عسلم

ندا آمد که، ابراهیم، بشتاب رسیده فرصت تعبیر آن خواب به شوق جذبه عشق خداوند برآ، از آب و رنگ مهر فرزند اگر این شعله در پا تا سرت هست کنون، یک امتحان دیگرت هست مهیا شو طناب و تیغ بردار رسالت را به دست عشق بسپار صدا کن حلق اسماعیل خود را به قربانگه ببر هابیل خود را منای دوست قربانی پسندد تو را آن سان که می دانی، پسندد خلیل ما! رضای ما  در این است عبودیت به تسلیم و یقین است ببین بر قد و بالای جوانت مگر، نیکو برآید امتحانت نفس در سینه افتاد از شماره ملائک اشک ریزان در نظاره پدر می بُرد فرزندش به مقتل که امر دوست را سازد مسجّل پدر آمیزه ای از اشک و لبخند پسر تسلیم فرمان خداون...
13 مهر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد